در رو باز کردم روی تاقچه های جلوی در کوزه آب خنک و کاسه، و روی کوزه قطره های آبی که به سان مروارید میلغزید و تا خاکی شدن فرو میریخت و محو می شد. و این خاکی شدن تاوانی به سنگینی محو شدن داشت و به شیرینی یکی شدن...
m.t
بر سر آنیم که گر از دست برآید نقشی زنیم که این غصه سرآید
طبقه بندی موضوعی
-
چند تا کتاب خوب
(۱) -
یادداشت های روزانه
(۵) -
بد اخلاقی ها
(۴) -
دیدن روی ماه
(۴) -
برنامه ها
(۱) -
متفرقه
(۱) -
خودشیفتگی
(۱)
بایگانی
- مهر ۱۳۹۴ (۱)
- شهریور ۱۳۹۴ (۲)
- خرداد ۱۳۹۴ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۱۳)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱۹)
- اسفند ۱۳۹۳ (۱۵)
آخرین مطالب
- ۹۴/۰۷/۱۱شکسته ام...
- ۹۴/۰۶/۲۱در حال زندگی کنید :)
- ۹۴/۰۶/۲۱شیرینی عشق..
- ۹۴/۰۳/۲۹احساس آرامش...
- ۹۴/۰۳/۲۰باید پرواز رو یاد بگیرم...
- ۹۴/۰۲/۲۶ما که رسوای عالمیم چندچندیم باش...
- ۹۴/۰۲/۲۴خدایا هوامون رو خیلی داشته باش :)
- ۹۴/۰۲/۱۹آخرش خوب شد...
- ۹۴/۰۲/۱۶همیشه حرف مادر رو گوش کنید...
در رو باز کردم روی تاقچه های جلوی در کوزه آب خنک و کاسه، و روی کوزه قطره های آبی که به سان مروارید میلغزید و تا خاکی شدن فرو میریخت و محو می شد. و این خاکی شدن تاوانی به سنگینی محو شدن داشت و به شیرینی یکی شدن...
باید به بخش های جانبی و البته شکل دهنده و هادی زندگیم دوباره توجه کنم...