m.t

بر سر آنیم که گر از دست برآید نقشی زنیم که این غصه سرآید

m.t

بر سر آنیم که گر از دست برآید نقشی زنیم که این غصه سرآید

تحمل سخته، ولی تو بگذر!

يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۵۰ ب.ظ

به نام او

امروز تنش های عصبی بسیار زیادی داشتم یعنی از مرز 5 تا در روز که توانم بود خارج شده بود. اما...

بالاخره تونستم محکم حرفی که باید برای گرفتن حقم می زدم رو بزنم بسیار زیاد خوشحالم از اینکه حرفم رو زدم، هرچند که می دونم و برنامه ام اینه که فقط تا زمان مشخصی همکاری داشته باشم.

ولی باید این حرف ها رو میگفتم؛ حتی اگه جوابم بعد از 1 ساعت حرف زدن این بود "که فهمیدم هیچی نمیفهمن و خودم سنگین پا شدم اومدم بیرون...

ولی وقتی از اتاق اومدم بیرون نمیگم کلا ولی از سر دمداران به اصطلاح منطقی نا امید شدم!!

ولی خدا رو شکر.

احساس فوق العاده ای رو تجربه می کنید وقتی ترسهاتون که شاید یه عمر به دنبال شما بودن رو نابود میکنیدو دقیقا با استواری به سمتشون می رین عالیه و بهترین لحظه شاید از بین بردن این ترس هاست.

قدم هر چند کوچکی برای تحول خودم برداشتم و احساس رضایت می کنم به امید قدم های استوار تر و قوی تر از پیش برای رسیدن به هدف هستی ام. ان شاا..

ولی واقعا مغزم درد گرفته از توجه، اطاعت و حتی حتی احترام به آدمی و آدم هایی که واقعا نمیفهممشون و اونها هم که کلا نمیفهمن! خدا حتما حکمتی در خلقت این موجودات داشته که ما نمیدونیم متاسفانه طوری خلقشون کرده که بالا سر باقی بنده هاش قرار بگیرن؟! :(

به امید روزی که یکم شرایط بهتر بشه..

ولی چقدر خوبه که آدم فرشته هایی رو داره که کنارشون همه چیز فراموش میشه، البته اگه بعضیا مجدد یادآوری نکنن روز سختی که گذشته رو!

همه مون سعی کنیم یکم شرایط همدیگرو درک کنیم سخته ولی میشه.


۹۴/۰۲/۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
م.یاس ط..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی