m.t

بر سر آنیم که گر از دست برآید نقشی زنیم که این غصه سرآید

m.t

بر سر آنیم که گر از دست برآید نقشی زنیم که این غصه سرآید

غول اول (-;

سه شنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۵۰ ب.ظ

این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد خیام


این شعر هیچ ربطی به مطلب نداره!!!

از زمانی که یادم میاد وقتی که کارها خیلی خارج از تحمل می شد، و دیگه حتی توان حرف زدن راجع بهشون رو نداشتم ساکت میشدم تب میکردم و میخوابیدم!! وضعیت خیلی خنده داریه بعد از چند سالی دیشب دوباره این پدیده نادر رویت شد بس که بی طاقتم اگر یکم صبوری کنم همه چیز درست میشه. به امید خدا. البته امروز صبح به دلیل کمای دیروز خیلی سرحال بودم و باز انقدر حرف زدم که صدام تغییر کرد ظرفیتم نداریم زیاد حرف بزنیم!!!!
هر چند که کلی آدم بد قول و بی مسئولیت دور و برم هستن، ولی متاسفانه فعلا هم نمیتونم خودم خیلی وقت بگذارم یه کار خیلی واجب دارم که باید در اولین فرصت اول اون تموم بشه و فردا روز رد کردن خان اولشه برام خیلی دعا کنید...
از فردا اگه درست بشه 6 ماه و دو هفته وقت میبره که تموم بشه ان شاا...
الان سد بزرگ جلوی روی من اینه ولی به هر قیمتی شده برش میدارم. حوصله ام رو سر برده، باید سستی رو کنار بگذارم و برم سراغش.
غول اول 26 فروردین 94 :-)
۹۴/۰۱/۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
م.یاس ط..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی