m.t

بر سر آنیم که گر از دست برآید نقشی زنیم که این غصه سرآید

m.t

بر سر آنیم که گر از دست برآید نقشی زنیم که این غصه سرآید

سوپ بهشتی شما چه طعمی داشته باشه؟

دوشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۴، ۱۲:۳۰ ق.ظ

همه ی عمر مادر

هنوز دم در نرسیده بود که مادر را که برای خودش چای می ریخت، دید.مشغول تماشایش شد و از جایش تکان نخورد. مادر با صورتی تکیده و وحشت زده آن جا نشسته بود؛ درست برخلاف چهره مصممش در داروخانه. وقتی بلند شد و کتری را برداشت تا توی فنجانش آب جوش بریزد، دستش لرزیدو آب روی گاز پاشید. خیلی پیر به نظر می رسید. آلفرد فکر کرد که هر زمان که مشکلی برایش پیش آمده، وضع مادرش همین بوده است.حالا می تونست بفهمه که مادرش در لحظات پیش به چه فکر میکرده است. در سکوت مادرش رو تماشا کرد.اما همان لحظه ای که انگار جوانیش داشت به پایان می رسید، با لرزش دست مادر که فنجان را به لب هایش نزدیک می کرد، تمام روزهای زندگی مادرش را دید. به نظرش رسید، این اولین باری است که به مادرش نگاه می کند.

این بخشی از یکی از داستان های کتاب سوپ بهشتی ترجمه بهاره جمشیدی بود به نظرم کتاب جمع و جور و خوبی برای شروع کتاب خوندن بود، شاید جاش تو قفسه کتابخونه شما خالی باشه و البته مطالعه اش هم خالی از لطف نیست.

۹۴/۰۱/۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
م.یاس ط..

نظرات  (۲)

۱۳ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۵۳ محمد محمدیان
سوپ بهشتی من طعم شیرین به خودش داره
سلام. وب خوب  و زیبایی دارین . خوشحال میشم. سری بزنید. با سپاس

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی