نسیم و شکوفه ها
صبح مثل بیشتر اوقات با تاخیر نیم ساعته رسیدم :)
سفره هفت سین چیده شده روی میز دقیقا روبروی ورودی کلا از یادم برد که ساعت ورود بزنم، قشنگ شده بود. حسابی داریم به نوروز نزدیک میشیم.
سالی که دیگه چند روز ازش باقی مونده خیلی سال خوبی بود. شروعش با یه سفر عجیب بود و بعد اتفاقات شیرین پشت سر اون و دوباره در بین تمام یکنواختی های زندگی خیلی اتفاقی وارد محیط و فضایی متفاوت، شاید یکی از متفاوت ترین های کل طول زندگیم که شاید بعدها نقطه عطفی برای من به حساب بیاد کلی تجربه، کلی دوست جدید و به نظرم راهی برای رسیدن نصیب من شد و اتفاقات خوشایند زیادی که خدای مهربونم برام رقم زد و در این بین سختی هایی هم بود و از دست دادن یکی که خیلی عزیز بود و باورش سخته که دیگه نیست که باز هم به حکمت و خواست خدا شاکرم و راضی، خدای خوب من امسال که میاد هم هوامون رو داشته باش و محبتت رو توی دل هممون بیشتر کن و حال دلهامون رو خوش کن خدا جونم خیلی دوست دارم.